ماجراهاى جنسيت
خب خوشگل مامان تو پست قبل گفتم كه قراره برم غربالگرى و نميدونم چرا انقدر استرس دارم ولى انگار استرس براى اتفاق ديگه ايى بود چون وقتى زنگ زدم تا با مامانم هماهنگ كنم كه صبح پنجشنبه برم دنبالش متوجه شدم كه رفته بازار و پاش پيچ خورده و از دو جا شكسته و متاسفانه بايد عمل بشه😔 خيلى ناراحت شدم صبح رفتم سونوگرافى كه اونجا گفتم نميخوام جنسيت و بدونم جنسيت و گذاشتن توى پاكت و بهم دادن آخه قرار بود جشن تعيين جنسيت بگيريم بعدش رفتم آزمايش از اونجا رفتم دنبال مامان و برديمش بيمارستان بسترى شد تا چند روز بايد ميموند تا همه چكاپ ها انجام بشه بعد عملش كنن اميدوارم كه بخير بگذره خلاااااااصه شب اومدم خونه بابا امير 😁😁😁😁😁 كشت من و انقدر كه گفت من...